حرف دل

زندگي خاطره اي بيش نيست ،خواه تلخ ، خواه شيرين وآيينه دل ،دل نگاري است از گذشته،حال وآينده نگارنده در كوچه باغ پر پيچ وخم خاطرات.

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

حسرت یا فتنیها!


 دلم را
تپيدن عادتي ديرينه است

وچشمهايم !
ديدن ، آزار هر روزش

قدمهايم !
خسته وفرسوده
زمان را ميپيمايد
زماني قريب وناياب

دستهايم !
درحسرت يافتنيها
بي هدف سرگردان است
روزنه اي را ميپويد
راهي ناگريز از حوادث
محصور !
در گردابي نام آشنا!!!

در کنار پیاده رو...

در کنار پیاده رو مردی میانسال برس بر کفشهای کودکی میکشید وآنسوتر کودکی بوتهای مردی میانسال را برق می انداخت.
کابل :
شهر فلاکت،فقر و آوارگی،آشیانه کرکسان زر و زور، لبریز از مانکنهای فریبنده ومد روز،شهر تکدی ،دروغ و آسمان خراشهای  رنگین،عساکر تا...مسلح ونگاهبان مهمانخانه های خارجی،سیمهای خاردار،دیوارهای بتونی حفاظتی،...

وه که چه زیبایی شهر خفته در خواب!

۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

سالگرد ارتحال بابه علی یار!

بمناسبت سالگرد ارتحال بابه علی یار،سردار میدان رشادت ،یار علی ومددکار یاران علی.روحش شاد ویادش گرامی باد.

۱۳۹۰ آذر ۲۴, پنجشنبه

تجلیل از روز جهانی حقوق بشر در بامیان!

      متاسفانه فقط یاد گرفتیم از روز ها تجلیل کنیم بدون کدام ....؟!!




براستی چرا؟!!


تاریخ دوباره ورق خورد و دگربار مظلومیت اقلیتها را همچون گذشته دردبارشان بازگو کرد.پاسداران حاکمیت استبدادی شیوه ای جدید را در تطبیق تبعیض و بی عدالتی پیش گرفته اند؛و هر روز بیش از پیش ،اقلیتهای مظلوم وبی پناه این مرز وبوم ،درد توهین وتحقیر وقتل عام را با تمام وجود ،بیشتر و نزدیکتر لمس میکنند.بی رحمی وقساوتی مرموز به اوج رسیده است وبازار کنیزی وغلامی مدرن گرم است.تخریب ،تمسخر،نسل کشی و انکار هویت وموجودیت اقلیتها کثرت یافته وشخصیتهای سیاسی واجتماعی آنان مترود ومنزول اند،چه رسد به زنان ،دختران وکودکان معصوم که طور عمده وپرچون قربانی میشوند و فریاد رسی ندارند چراکه سیاست مبتذل سیاست بازان دغل ومنفعت طلب چنین اقتضا میکند.سیاست قتل وتجاوز وبردگی!

سیر وتفحص در اوراق تاریخ خونبار افغانستان شیوه دیکتاتوری استبدادی فردی وخاندانی را به اثبات میرساند؛چه در دوران نظام شاهی(قتل عام بیش از 62% نفوس هزاره توسط عبدالرحمن مستبد وخونخوار،سیاست قتل و کشتار دسته جمعی وانفرادی و ایجاد فضای رعب و بربریت توسط نادرشاه وپس از وی دورۀ اختناق و وحشت مشهور محمد هاشم خانی) ،چه پس از استقرار اولین دولت جمهوری تا حال که هنوز هم شاهد تکرار و اعمال سیاست قتل ،غارت ،نسل کشی،ایجاد رعب ووحشت و ترور شخصیتهای اجتماعی ،فرهنگی وسیاسی اقوام بویژه اقوام بظاهر اقلیت ومظلوم افغانستان میباشیم؛سیاست ترویج فقر ،بیکاری،وحشت وناامنی که تأمین کننده منافع بلی گویان وتاجران سیاسی است.ونتیجه ای جز ناتوانی دولت کنونی ندارد آنگونه که دلخواه دیگران است.

دولتی که پشتوانه مردمی ندارد واز هر گونه دغدغه فکری در راستای دولتداری شایسته، فارغ و آزاد است؛طالبان متنوع وروز افزون ،راه را بر مردم بی دفاع بسته واز اعمال هر گونه ظلم وبی حرمتی به آنان ابا ندارند.

آیا ایجاد رعب و وحشت ،نسل کشی اقلیتی خاص ،قتل عامهای دسته جمعی همچون کشتار اخیر کودکان وزنان بی دفاع،سیاستی نیست که مراد حکام مستبد وخوتخوار پیشین بوده است؟ و ما پس از قرنها شاهد تکرار دوباره آن هستیم؟

اگر نیست چرا مدافعان حقوق بشری ومروجان دموکراسی وآزادی دم فروبسته اند؟چرا دولت منتخب مردم هیچ تحرکی نشان نمیدهد ،مگر بی اهمیت جلوه دادن کشتار بیرحمانه صدها شهروند مظلوم و بی دفاع نشانگر صحه گذاشتن بر چنین اعمالی نیست؟

آیا خواسته دولتمردان ناتوان ما ،قتل عام زنان و کودکان محروم این مرز وبوم است که جانیان دغل چنین اعمالی را "برادر" خطاب نموده وکمر همت بر مصالحه با آنان بسته است؟

آیا در قبال چنین اعمال وحشیانه ،محافظه کاری اهانت آمیز دولتمردان نسبت به مردم زجر دیده افغانستان خونین سینه شایسته است؟ برای ممانعت از نسل کشی وکشتار زنان وکودکان بی دفاع هیچ راهی وجود ندارد بجز سکوتی مرگبار ورقت انگیز؟

چرا نباید دولت در کنار ملتی واحد ویکپارچه قرار بگیرد ودر شکوفایی ارزشهای ملی نکوشد تا بر قربانی شدن بیش از پیش اقوام رنجدیده این سرزمین خاتمه بخشد؟

این سؤالی است که در ذهن فرد فرد جامعه به معمایی لا ینحل مبدل شده است.براستی چرا؟!!!


۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

مادرم برخیز !

مادرم برخیز !
قلبت را انباشته از عشق کن
میدانم که یارایت نیست
لیک پاهایت را استوار کن

حنجرش را بریدند!
حنجره ات را ساز کن
کوردلان سیه قلب را سبق زن
مشتهایت را گرهی سخت ده
و بر فرقشان فرود آر

ما را گریزی نیست
برادرانمان  بیدارمیشوند؟!
خواهرانمان ضجه خواهند زد
وبر مرگ عزیزان مویه خواهند کرد
عشق را لمس خواهیم کرد
و کودکانمان درس خواهند گرفت
رهایی را ،آزادی را
آری مادرم برخیز
سربلند و لبریز
انباشته از عشقی والا
فرزندت را بدرقه کن!
              "سیمای هزاره"

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

ما دارای کرامت انسانی هستیم!

عده ای از فعالان مدنی بامیان اقدام به تدویر گردهمایی مسالمت آمیز در مقابله با نقض حقوق بشری وتأکید در برسمیت شناختن این حقوق توسط منسوبین دولت در بامیان،نمودند.این گردهمایی با شعارهایی چون "ما شهروندان بامیانی دارای کرامت انسانی هستیم" ، " در برابر قانون ،معاون والی و جوالی باهم برابرند" ، وقرائت شکایت نامه فرهنگیان وفعالان مدنی بامیان توسط خانم بتول محمدی به پایان رسید:
به نام خدا
شکایت نامه فرهنگیان و فعالیان مدنی ولایت بامیان
   به ریاست محترم اداره مستقل ارگانهای محلی ج.ا.ا !
      چنانچه میدانید که مردم بامیان به عنوان مردم صلح دوست و مدنیت خواه در ده سال اخیر نسبت به سایر ولایات کشور پیشگام بوده و درعرصه تحکیم وحدت ملی و حمایت از قانون کشور از هیچگونه تلاشی دریغ نورزیده است که شما به عنوان مقام مسئول در جریان هستید، حاکمیت اولین والی زن، محو مبارزه با مواد مخدر، اشتراک در لحظات نخستین پروسه دایاگ و دی دی آر و اخیراً آغاز اولین مرحله و نخستین گام در عرصه انتقال مسئولیت از معدود تلاشهای است که میتوان بعنوان مشت نمونه خروار بدان اشارتی داشته و قابل تذکر بدانیم که هیچ بامیانی سد راه حاکمیت قانون، تحقق دموکراسی وحکومت عادلانه نشده است.
      و از سوی دیگر ماده ششم قانون اساسی کشور، دولت و مکلفیت آنرا اینگونه صراحت بخشیده است:

     " دولت به ایجاد یک جامعه مرفه و مترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی، حمایت حقوق بشرو............مکلف می باشد.

       با این اوصاف قابل ذکراست که به تاریخ 10/9/1390 نبی نام که باشندۀ ملاغلام و قبلاً باشنده یکی از مغاره های بامیان است به عنوان شهروندبامیانی و یکی از کراچی وانان شهر بامیان فعالیت داشته و کمایی روزی می نموده است از سوی پدر، بادیگارد ودریور معاون ولایت بامیان که در حقیقت برادر معاون می باشد وبا حضور داشت ودستور شخص معاون ونیز مداخله یکتن دیگر از افراد پولیس در حمایت از تیم معاون والی بامیان توسط قنداق تفنگ و مشت لگد مورد لت و کوب و اذیت و آزار قرارگرفته است. در نحوه این ستم شواهد عینی ومدارک دیگری ازاین قبیل موجود می باشد که حاکی از مظلومیت این شهروند بامیان بوده و اعمال ظالمانه منسوبین مقام معاونیت ولایت بامیان در مغایرت با مواد مندرج 22، 24، 26، 27 و 56 قانون اساسی کشور را به اثبات میرساند.

      و اما آنچه که مایه نگرانی ما امضاء کننده گان این ورق به عنوان شکایت شده است، این است که زمامداری و انتساب کسانی که احترام به قانون نداشته و خویشتن را بالاتر از حکومت قانون باور نموده اندبه عنوان مجریان قانون دراین ولایت که موجب هر گونه اخلال در نظم عامه پنداشته شده و بی ثباتی حاکمیت قانون را بر ما آشکار و محرز می سازد ودر ضمن هیچگونه مفیدیت در راه تحکیم و ثبات قانون ندارد وما به عنوان شهر وندان بی دفاع هر لحظه بیم جان خویش داریم.

     لذا طی همایش آرام و مسالمت آمیز در روز های جمعه و شنبه مورخ 11و12 قوس 1390 دست یازیدن به هر گونه زور آوری و اقدامات خود سرانه در جهت آزار شهروندان از سوی متخلفان قانون رامحکوم نموده و از شما ودیگر مقامات مربوط توسل جسته ایم تا باعزل و مجازات عاملین ازین دست ،مطابق احکام قانون مارا کمک نموده و دستان ستم را از ما کوتاه سازید تا باشد که در پرتو تصریحات احکام قانون به زندگی شهروندی خویش ادامه داده و چونان رعیت آرام و مسالمت خواه  دولت را در اجرآت آینده امداد رسانیم.
    در اخیر پیشاپیش از همکاریهای دلسوزانه شما سپاسگزاری نموده وتوفیقات مزید در اجرای تصریحات قانون و ثبات آن از خداوند دادگر برای تان تمنا می نماییم.

با احترام ودرود بر آنانیکه طریق هدایت پیش گرفته اند!

فرهنگیان وفعالین مدنی بامیان
12/9/1390