حرف دل

زندگي خاطره اي بيش نيست ،خواه تلخ ، خواه شيرين وآيينه دل ،دل نگاري است از گذشته،حال وآينده نگارنده در كوچه باغ پر پيچ وخم خاطرات.

۱۳۹۰ آذر ۲۴, پنجشنبه

تجلیل از روز جهانی حقوق بشر در بامیان!

      متاسفانه فقط یاد گرفتیم از روز ها تجلیل کنیم بدون کدام ....؟!!




براستی چرا؟!!


تاریخ دوباره ورق خورد و دگربار مظلومیت اقلیتها را همچون گذشته دردبارشان بازگو کرد.پاسداران حاکمیت استبدادی شیوه ای جدید را در تطبیق تبعیض و بی عدالتی پیش گرفته اند؛و هر روز بیش از پیش ،اقلیتهای مظلوم وبی پناه این مرز وبوم ،درد توهین وتحقیر وقتل عام را با تمام وجود ،بیشتر و نزدیکتر لمس میکنند.بی رحمی وقساوتی مرموز به اوج رسیده است وبازار کنیزی وغلامی مدرن گرم است.تخریب ،تمسخر،نسل کشی و انکار هویت وموجودیت اقلیتها کثرت یافته وشخصیتهای سیاسی واجتماعی آنان مترود ومنزول اند،چه رسد به زنان ،دختران وکودکان معصوم که طور عمده وپرچون قربانی میشوند و فریاد رسی ندارند چراکه سیاست مبتذل سیاست بازان دغل ومنفعت طلب چنین اقتضا میکند.سیاست قتل وتجاوز وبردگی!

سیر وتفحص در اوراق تاریخ خونبار افغانستان شیوه دیکتاتوری استبدادی فردی وخاندانی را به اثبات میرساند؛چه در دوران نظام شاهی(قتل عام بیش از 62% نفوس هزاره توسط عبدالرحمن مستبد وخونخوار،سیاست قتل و کشتار دسته جمعی وانفرادی و ایجاد فضای رعب و بربریت توسط نادرشاه وپس از وی دورۀ اختناق و وحشت مشهور محمد هاشم خانی) ،چه پس از استقرار اولین دولت جمهوری تا حال که هنوز هم شاهد تکرار و اعمال سیاست قتل ،غارت ،نسل کشی،ایجاد رعب ووحشت و ترور شخصیتهای اجتماعی ،فرهنگی وسیاسی اقوام بویژه اقوام بظاهر اقلیت ومظلوم افغانستان میباشیم؛سیاست ترویج فقر ،بیکاری،وحشت وناامنی که تأمین کننده منافع بلی گویان وتاجران سیاسی است.ونتیجه ای جز ناتوانی دولت کنونی ندارد آنگونه که دلخواه دیگران است.

دولتی که پشتوانه مردمی ندارد واز هر گونه دغدغه فکری در راستای دولتداری شایسته، فارغ و آزاد است؛طالبان متنوع وروز افزون ،راه را بر مردم بی دفاع بسته واز اعمال هر گونه ظلم وبی حرمتی به آنان ابا ندارند.

آیا ایجاد رعب و وحشت ،نسل کشی اقلیتی خاص ،قتل عامهای دسته جمعی همچون کشتار اخیر کودکان وزنان بی دفاع،سیاستی نیست که مراد حکام مستبد وخوتخوار پیشین بوده است؟ و ما پس از قرنها شاهد تکرار دوباره آن هستیم؟

اگر نیست چرا مدافعان حقوق بشری ومروجان دموکراسی وآزادی دم فروبسته اند؟چرا دولت منتخب مردم هیچ تحرکی نشان نمیدهد ،مگر بی اهمیت جلوه دادن کشتار بیرحمانه صدها شهروند مظلوم و بی دفاع نشانگر صحه گذاشتن بر چنین اعمالی نیست؟

آیا خواسته دولتمردان ناتوان ما ،قتل عام زنان و کودکان محروم این مرز وبوم است که جانیان دغل چنین اعمالی را "برادر" خطاب نموده وکمر همت بر مصالحه با آنان بسته است؟

آیا در قبال چنین اعمال وحشیانه ،محافظه کاری اهانت آمیز دولتمردان نسبت به مردم زجر دیده افغانستان خونین سینه شایسته است؟ برای ممانعت از نسل کشی وکشتار زنان وکودکان بی دفاع هیچ راهی وجود ندارد بجز سکوتی مرگبار ورقت انگیز؟

چرا نباید دولت در کنار ملتی واحد ویکپارچه قرار بگیرد ودر شکوفایی ارزشهای ملی نکوشد تا بر قربانی شدن بیش از پیش اقوام رنجدیده این سرزمین خاتمه بخشد؟

این سؤالی است که در ذهن فرد فرد جامعه به معمایی لا ینحل مبدل شده است.براستی چرا؟!!!