حرف دل

زندگي خاطره اي بيش نيست ،خواه تلخ ، خواه شيرين وآيينه دل ،دل نگاري است از گذشته،حال وآينده نگارنده در كوچه باغ پر پيچ وخم خاطرات.

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

رسانه ها در باميان

با توجه به حدودا 134 سال گذشتن از عمررسانه ها در افغانستان به مفهوم مدرن ، به عنوان رکن چهارم دموکراسي ودر نقش اطلاع رساني وبيان عقايد شهروندان يك جامعه،رسانه ها تاكنون فراز ونشيب هاي بي شماري را طي كرده اند . با وجود محدوديت آزادي بيان واعمال فشار حکومت ها، رسالت اطلاع رساني روز نامه نگاران واصحاب مطبوعات با توجه به نقش رسانه ها (چاپي ، ديداري ، شنيداري) در ايجاد هنجارها و ارزش هاي تازه اجتماعي و تغيير در شيوه رفتار افراد جامعه ، فراموش نشده است. ونيز سير تصاعدي پديده هايي تحت عنوان تحرک رواني و يگانگي عاطفي که هر دو زمينه ساز نوسازي وتغيير در جوامع بشري مي گردند ومهمتراينكه ،نقش رهبري کننده وسايل ارتباطي جمعي و تاثير آنها در بيداري و جهت دهي افکار عمومي خصوصا درنفي استبداد و نهادينه ساختن دموکراسي ، امروزه قابل ترديد نيست ، از اهميت روز افزوني برخوردار شده ومؤثر بر قدرتهاي سياسي موجود مي گردند.كه خود به حيث چهارمين ركن قدرت در تطبيق دموكراسي وبيان خواسته ها وضروريات جوامع مدني وشهروندان آن به شمار ميرود.

نقش واهميت آزادي مطبوعات ، نه به شكل فيزيكي بلكه در انعكاس حقايق موجود در جامعه وتاثير آن در بهبود امور وتأمين عدالت وقانونمندي است.آزادي بيان در رسانه ها ‏بر سياست و عملکرد زمامداران حكومت تاثير مي نمايد. دولت را مكلف به اهميت قائل شدن،به انتقاد ‏مطبوعات و رسانه ها نموده و با آنچه که در رسانه ها انعکاس مي يابد با جديت انرا ‏پيگيري و در رفع نواقص مي كوشد ، با ديد مثبت به آن نگريسته وبرخورد مي نمايد.كه متاسفانه افغانستان و بخصوص باميان باستان با وجود ذخاير مادي ومعنوي، از اين امر مستثني است.
در حاليكه آزادي بيان يكي از دستاوردهاي دولت افغانستان است، آزادي بيان به معناي واقعي وجود نداشته وتنها بيان مسايل سطحي و کلي آزاد است ،نه مسايل عميق اساسي.

خودسانسوري هنوز بطور گسترده اي وجود داشته واصحاب رسانه بسياري از واقعيت هاي موجود در جامعه و برداشت هاي فكري خويش را نمي توانند بيان کنند.همچنين مؤثريت فعاليتهاي رسانه ها ومطبوعات را دلايلي چون وابستگي مالي ،نبود مطبوعات وعدم برخورداري از امنيت شغلي به چالش مي كشد.

وجود آزادي بيان را بايد در سياستها وعملكرد حاكمان محلي و دولت افغانستان در مقابل رسانه ها،وتأثيرات آنها بر سياست دولت جستجوكرد.چرا كه آزادي مطبوعات ،موجوديت آن وتأثير اين آزادي بر عملكرد دولت محلي ودولت افغانستان از ضروريات اين امر مي باشد.متأسفانه نقش رسانه ها ومطبوعات در مؤثريت بر اعمال دولت مردان نديده گرفته شده وبه عبارت بهتر: مطبوعات ورسانه ها در بيان مطالب آزادند ودست اندر كاران قدرت نيز در انجام هر گونه عملي يدي طولا دارند.

به همين دليل رسانه ها ومطبوعات يا موجوديت ندارند واگر هم داشته باشند به نحوي از بيان مطالب و واقعيات يك جامعه برخلاف ميل وخواسته دولتمردان معذورند.
در صورتي كه مطبوعات زبان گويا وپوياي يك جامعه است كه مي تواند نقش بس مهم در شكل گيري وتاثيرپذيري سير تحولات جامعه داشته باشد.
روابظ سياسي واجتماعي شهروندان يك جامعه با دولت مردان توسط مطبوعات تامين مي شود و نبود اين تامين كننده ،مردمي بودن حكومت محلي ودولت را خدشه دار ساخته وگوياي رابطه ضعيف حكومت بامردم وچه بسا نفي مطلق چنين رابطه اي مي باشد.
در چنين وضعيتي هر دو جانب وبيشتر از همه حكومت محلي ودولت ،از گزند استبداد،آفتهاي سياسي و اجتماعي در امان نخواهند بود و پويايي وانكشاف اينگونه جوامع در ظلمتي خواسته يا ناخواسته غرق خواهد شد.قلمهاي بي رنگ ، زبانهاي در كام فرورفته وانديشه هاي مدفون درچنين جوامع غير مردمي، بر رشد نابسامانيها وهنجارهاي ناپسند تأكيد خواهدكرد وجامعه اي صم وبكم و جمود، راه را براستبداد هر چه بيشتر سردمداران هموار خواهد ساخت. وسر انجامي بجز نابودي وفنا نخواهد داشت.

تا مطبوعات منحيث موضع گيرنده افكار عامه موجوديت نداشته باشد انتقادي براعمال دولت صورت نمي گيرد واستبداد وديكتاتوري مطابق با خواسته ديكتاتوران رونق خواهد گرفت. انديشه هاي منتقدين سركوب شده وحركتهاي سياسي سياستمداران سمت وسويي آشكار مي يابد.
چنين معضلي با توجه به وضعيت امنيتي مطلوب در ولايت فراموش شده باميان حادتر است ،چرا كه حداقل با وجود بيش از 500 رسانه چاپي در كابل و يا ديگر ولايات امن افغانستان ، فقط اراكن دولتي ومؤسسات نيمه دولتي باميان از اين مزايا برخوردار بوده وعامه مردم از اين نعمت محروم اند.
نبود مطبعه ، بي توجهي يا كم توجهي نهادهاي مدني ودولت محلي در اين مورد باعث كمرنگ شدن نقش سياسي مردم شده ومردم، اخصا قشر عظيمي ازجوانان اين مرز وبوم در بي خبري مطلق بسر مي برند.
گرچه دلايلي چون غير مسلكي بودن كادر،كمبود امكانات مالي، غير استندرد بودن ، عدم مسئوليت پذيري،عدم رعايت قوانين رسانه ها،سوءاستفاده ازموقف رسانه براي تحقق اغراض ومقاصد شخصي،گروهي يا قومي،نفوذ عناصر و فرهنگهاي بيگانه برموقف رسانه،ترويج افکار وعقايد سوء مغرضين ، عدم رعايت اصل بي طرفي، عدم درج ارقام صحيح،مغشوش ساختن افکارعمومي بابيان شايعات،مطبوعات را آسيب پذير ساخته است ،اما چنين دلايلي نبايد سد راه تامين حق برخورداري شهروندان يك جامعه از مطبوعات خصوصا رسانه هاي چاپي شود .
رسانه ومطبوعات با تحت پوشش قرار دادن طيف عظيمي از اقشار مختلف جامعه حتي بيسوادان كه با گوش فرادادن به نقل اخبار در اماكن عمومي توسط افراد باسوادبا مسائل روز آشنا مي شوند، مي تواند ابزار مفيدي جهت انتقال آگاهي هاي مختلف به ذهن وخاطر مردم وترميم وتصحيح روابط وضوابط موجود در جامعه باشند.علاوه براين نشرات رسانه ها ،بخصوص مطالعه رسانه هاي چاپي وجريده ها نشانه درك عميق وبالا بودن شعور سياسي واجتماعي افراد يك جامعه است.ووظيفه هر انسان نوعدوست است كه در بالابردن شعور سياسي جامعه ودستيابي به جامعه اي سالم وآگاه از جان ودل مايه گذاردوهمچون خاري دردناك بر چشم مناديان جهل واستبدادامروزي،راحت وآسايش را از آنان سلب نمايد.
---------------------------------------
پ.ن.ن: گرچه مطلع شديم يكي از پرو‍ژه هاي ASGP در آينده اي شايد نزديك ساخت يك مطبعه در ولايت باميان است .اما شنيدن كي بود مانند ديدن ، وما بايد همچنان چشم انتظار بمانيم تا...؟!!

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

آنانكه بوق وكرنايشان...!!!

زخمهایم را مینگرند ،نگاهم را به تمسخر میگیرند،خنده هایشان روحم را میازارد وحرفهایشان قلبم را،آنانکه که بوق وکرنایشان مرا بی نصیب از آواز خوش شادی میسازد،آیا....؟

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

تنهايي،بيماري ،مي دانم!!!

وطنم !
تنهایی ،بیماری، میدانم
کوههایت میخواند مرا
دشتهایت میجوید مرا
میدانم!
توآیا میدانی دامانت را میجویم
وطنم !
من نیز چون تو
غریق غربت رؤیا هایم
توآ یا میدانی !؟
فرزندانت ، در ماتم سرد غروب
چشم براه آفتابند
وطنم ! توآیا میدانی
پابه پای خستگی هایت
در افق خونرنگ شبهایت
دویده ام ،تا
دست در دست کودکان بی پناهت
سر بر سینه خونینت گذارم
تا بگویم: جاودان !
تنهائیت را با من تقسیم کن
من باتوأم ،بامن بمان!!!

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

سنگ صبورم! کاش بودی ومی دیدی!؟؟

روز گار غم ،روزگار پر ازاندوه وماتم،روزگار رنجهای پر بهاء، روزگار اسطوره های بی محتوا،روزگار رنجش آلاله های ماسواء،روزگار رویش رنگدانه های....
خسته ام ! خسته تراز دیروزو پریشان تر ...،بیزار از رنگهای زرد وچرکین فام ،چون رگه هایی ترسناک وسرطانی برخاسته از ضمیر خام وفرسوده سیاست پیشه گانی خود بیگانه...،سالهای انتظار در کنج تنهایی بی قرارم ساخته ،وسودای خروش وسوسه انگیز ترین ترانه لحظه هایم .

وعاقبت ! نوشتن درد نامه هایم ،گریز راهی،برای گریز از جنون...

بهار میرسد ! ولی ایکاش ...سنگ صبورم ! کاش بودی ومیدیدی،مرگ بهار را ،وشکوفه هایی که بوی تومیدهند...همه را پرپر وبیرنگ!!!!! کاش میبودی ومیدیدی هجوم ظلمت را ،هجوم سارقان را،سارقان دسترنجها،بانیان رنجهارا،...کاش میدیدی ! فرومایه گانی رنگ آشنارا....غافل از خود،مست ومغروربا کلاهی برسر،فراخ وزننده!!!!!
دلم را ! شوق غریبی لبریز کرده از عطر ی آشنا...ومن روز وصالش را چشم انتظارم،تا دردهایم را با او زمزمه کنم،واو از عشق بگوید!!! چشم بر چشم مهربانش،موسیقی دلنواز نگاهش را به گوش جان پذیرا شوم ،سر بر زانویش گذارم و بیکسی ام را فریاد کنم.

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

او اينك مدعي بود مقام مادر را !!!

پیچ وخم راهی سنگلاخ وپوشیده ازبرف ،تشعشعی زیبارا در پناه آفتاب وبر فرازکوههای برف خیزسرزمینم نمایان بود.سرزمینی دیدنی وبدور از هیاهو،با مردمی ساده وبی ریا !! مردمی رنجدیده ،بی پناه وقناعت پیشه!!! قانع به نانی از گندم وهیمه ای برای گرم شدن !!!
از ورای انبوهی از سادگی وقناعت، چشمانی را دیدم، گریان ونا امید ،که در جستجوی کعبه مقصود ،سرابی تلخ را با ذره ذره وجود نحیفش می چشیدومروارید اشکش دنیایی از یاس را متبلور بود.دختر بچه ای بلند قد ،صورتی گندمگون و چشمانی درشت،فریب خورده وناتوان با همزادی نامیمون در کنارش لبریز از رنگ زرد.درس را به هوای عبث رها کرده وخسته از سوز سرزنش ،محنت بی کسی را به جان خریدار.پدر ومادرش ر ا دست تقدیرربوده بودواو به یمن هجوم سرد وگزنده فرهنگی بیگانه وزهر آگین ،دموکراسی را فریاد می کرد.واژه ای ناآشنا ،گنگ ومرموز.دشنه ای خون آلود که برکمر همتمان بسته شده !؟؟ وما عاجزاز لمس تکه ای ناچیز از این جامه ناهمگون.جامه ای نا برابر،هدیه الهه برابری ومساوات ،چون ساداکوی پیشین،محنت کشیده وفداکار،قصه ای واقعی که به افسانه ها پیوست!!!وما تکرارش را به گونه ای دیگر،رنج آور ونازیبا نظاره گریم!!!

اواینک،مدعی بود مقام مادر را !!! مقامی محبوس فراموشخانه ظلمت!!!
کودکی محروم ،که نابخردانه سوزو ساز را رجحان داده وخود می گداخت،تاعبرتی باشددیگران را.دیگرانی ناصبور ومخمور که دل در گرو جام جمی کذایی دارند وغافل که بیراهه های راه نما سوغاتی است بس ناجوانمردانه،وآنچه خود دارند کیمیای سعادت!!!
دیگرانی غرق در کمای جنگ وخونریزی .وچه زیباست !!! آن ،گاه دلنشین ! گاه هوشیاری ! لحظه خواستن وخاستن!

انديشه ام را به سخره گرفته اند!!!

طاقتم طاق شده است،اندیشه ام را به سخره گرفته اند.درقلب کویر سوزان جهل ،نام و نان و آب و آبروی را،چوپان دروغگوی قصه های دیرین معنا می بخشد.وقلم شکسته گانی بی رنگ ! نشسته بردستار خان گسترده رنگ وغرور ،نا زیبا ترین ترانه علم ودانش را می سرایند ونعره چنگ ودندانشان، منطق تعصب وتحجر را نمایان گر است.فرهیختگان ،سر برهنه و ژنده پوش،غمگین تر ازپیش چشم به سنگلاخی سراب گون دوخته اند و"عکس رخ یار"بر سر هرکوی وبرزن فریادتنهایی سر میدهد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

نظرياتي در ارتباط بامنع سگ جنگي! آيا جوانان بامياني بيش از اين مستحق نخواهند بود؟!

حاجي صاحب محمد صادق علييار دراين ارتباط ميگويد:
س : به نظر شما پيامد سنگ جنگي چيست؟ وميتوانداز نظر اجتماعي چه پيامدي داشته باشد؟
بسم الله الرحمن الرحيم ! باتشكر از شما .اين عوارض منفي بسيار زيادي دارد .اولا اين كه خود آزار دادن حيوانات عمل زشتي هست .اسلام مي گويد اِرحَم تٌرحَم ، ما اگركه به موجودات خدا بي رحمي كرديم ،يقينا خود ما گرفتار جنگهايي كه در گذشته سپري كرديم وامثال اين خواد شديم .وبعد از آن تنشهايي را درجامعه ايجاد ميكند.بعد،انحرافي را در ذهنيت جامعه ومخصوصا جوانان بوجود مي آورد.چون جوانان د رسنيني هستند كه معمولا نياز دارند به اين كه خودشان را در جامعه نشان بدهند ويك تبارز اجتماعي داشته باشند.اين درصورتي كه زمينه مساعد باشد ممكن است يك جوان از طريق كارهاي فرهنگي خود را در جامعه تبارز بدهد .وقتي كه زمينه فراهم نبود يا زمينه انحرافي وجود داشت ممكن است يك جوان افتخارش اين باشد كه يك سگ جنگي خوب دارد واين باعث مي شود كه اين جوان براي بروز استعداد خود به همين قدر اكتفا كند و روحيه واستعدادي كه مي شود از آن در راه سالمي بهره برداري شود ،خفه شده واز بين برود.
---------------------------------------------------------
حاجي بابه محسني دراين ارتباط ميگويد:
از جمله مرجع عاليقدر حضرت ايت الله محقق كابلي ومرجع شيعيان حضرت آيت الله فياض در رساله هاي عملي خود نوشته ميكنند كه جنگ حيوانات از جمله فعل حرام است وقتي كه فعلي حرام شد مسلمانان مكلفند كه بعنوان مقلد مراجع تقليد از اين فعل حرام بايد جلوگيري كنند ،يعني حرام ميدانند اين را .
س : شما از نظر اسلامي ميگوئيد كه سگ جنگي قبلا در باميان جريان داشته ،يك كار بدعت وحرام است؟
بله ، قبلا البته اين مسئله سگ جنگي در ولايت باميان بسيار محدود بود بعضي جاها ديده ميشد ولي فعلا بعنوان يك عنعنه بر آمده ،ومردم بسيار زيادي شركت ميكنند وحتي بعضي اوقات منجر به جنگ وجنجال ميشد.بهمين خاطر ما ميگوئيم بايد جلوگيري شود كه همين فعل حرامي كه قبلا بعضي ها انجام ميدادند فعلا بسيار زياد گسترش پيدا كرده ،بهمين خاطر بايد جلوگيري شود.
-------------------------------------------------------
آقاي احمدي سخنگوي مقام ولايت در اين ارتباط ميگويد:
س: هدف از برگزاري اين جلسه چي بود؟
هدف از برگزاري البته بخاطر بحث وبررسي روي موضوع جنگ حيوانات بود كه پديده را خواسته از ابعاد ديني، مذهبي ،سياسي واجتماعي وبارهاي مثبت ومنفي كه ميتواند داشته باشد ،اشتراك كنندگان بحث كردند ودر نتيجه البته چنانچه در جريان هستيد قطعنامه اي صادر شد كه اين عمل را عملي مذموم وعملي غير انساني و غير اخلاقي دانسته واو را محكوم كردند وخواستند كه يك راهكارهايي هم براي كساني كه مشكل تفريح وسرگرمي دارند ايجاد شود.در اين ارتباط البته هم حكومت وهم مردم وهم نهادهاي مدني در اين قسمت وظيفه خود ميدانند كه بديل ايجاد سرگرميها وتفريحات سالم را براي جوانان ومردم باميان فراهم بكنند.
س : اقدامات شما چيست وعملا چه اقدامي ميكنيد ؟آيا مانع ميشويد كه ديگه سگ جنگي در منطقه نباشد؟
بله بله، مقام ولايت واداره محلي اقدامات عملي پوليس را در اين ارتباط خواسته است.
س : يك موضوع را ميخواهم سؤال كنم ،يكي ا زماده هايي كه همين فيصله تصويب كرده بود ،نبود اشتغال ونبود سرگرميهاي مناسب براي جوانان باعث ميشود كه سگ جنگي گسترش پيدا كند،شما واقعا تاييد ميكنيد كه جوانان به همين سرگرميها ويا امكانات دسترسي ندارند ودر باميان هيچ سرگرمي بجز از سگ بازي وجود ندارد؟
پديده سگ جنگي نتيجه بيكاري نيست ،پديده سگ جنگي يك شوق ،يك اشتياق غلط مجموعه اي خاص است ،مجموعه اي كه آنها اين را بعنوان يك شغل براي خود انتخاب كرده ،نه بعنوان يك علاقه ونه بعنوان يك سرگرمي محض.
--------------------------------------------------
آقاي نظري در اين ارتباط ميگويد:
از لحاظ حقوق بشر اگر ما بگوئيم ،اصلا چيري بنام قانوني كه منع شده باشد يا جرمي داشته باشد ،همچين پديده اي اصلا وجود ندارد .ما از دولت ميخواهيم ،ميخواستم پيشنهاد كنم كه در قطعنامه خود شما از پارلمان هم تقاضا كنيد در اين رابطه قانوني را پاس كنند كه درآن جزاي اين كار مشخص شود.كه وقتي پوليس چند تا سگ باز را گرفت ، با او چه كار كند .خوب پوليس 72 ساعت بايد تحقيق كند،دوسيه را تكميل كند وبه سارانوالي روان كند،سارانوالي بر اساس كدام ماده قانوني جزا تعيين كند،مجازات كند.يعني يك خلاء قانوني وجود دارد.اگر ميخواهيد مبارزه قاطع شود خلاء قانوني اش هم بايد پر شود.
س : البته خودنماينده قومانداني امنيه ميگفت قانون وجود دارد اما اين قانون را كسان ديگر اصلا خبر ندارند؟
نه ،متاسفانه معلومات اين دوست ما دقيق نيست.آنها اشاره كردند به يك ميثاق بين المللي كه ميثاقهاي بين المللي وقتي صورت اجرايي دارد كه در قوانين افغانستان هم پاس شود.يك قانون داخلي هم براساس ميثاق ساخته شود تا مراجع قانوني بتوانند براساس آن قانون عمل كنند.
--------------------------------------
پ.ن.ن:نظريات برخي از صاحب نظران به نظر شما چه تاثيري دارد وقتي جوانان مظلوم ،مستعدومشتاق بامياني با وجود تمام كم وكاستي ها،كم كاري ها ،هر روز بيشتر ا زديروز عليرغم تمام نامهرباني ها دست از تلاش برنداشته وهمچنان چشم اميد دوخته اند بر روزنه هايي هر چند كوچك ،براي طي طريق راه سنگلاخ و صعب العبور ترقي امروزي!!!

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

قطعنامه شوراي علما ،اراكن دولتي وجمعي از فعالين مدني باميان مبتني برمنع سگ جنگي!!!

بسم الله الرحمن الرحيم
به تأسي از هدايات مراجع عظام تقليد،شوراي محترم علماء،تعدادي از موسفيدان ،علماء ونمايندگان شوراهاي مردمي وادارات دولتي شوراي محترم ولايتي ونهادهاي جامعه مدني ورسانه هاي محلي ،بتاريخ 19/دلو /1389 در مسجد جامع رهبر شهيد گرد هم آمده و ضمن تاكيد بر رعايت و ترويج اخلاق اسلامي و انساني و جلوگيري از مفاسد اجتماعي و منكرات مخصوصا اذيت و ازار و جنك دادن حيوانات مواد ذيل را به تصويب نمودند :
1. از همه مردم متد ين مخصوصا جوانان عزيز وفرهنگ دوستان باميان خواسته ميشود كه از اعمال خلاف دستورات دين وخلاف شئون اجتماعي مخصوصا سگ جنگي خودداري نموده به تفريح هاي سالم روي آورند.

2. ازنهادهاي مسئول وذيربط خواهان جلوگيري ورسيدگي به تخلفات مخصوصا كميسيون محترم مبارزه با مفاسد هستيم.

3. از مقام محترم ولايت ونهاهاي مسئول ميخواهيم زمينه كار وتفريح هاي سالم وورزشي را براي جوانان فراهم نمايند.

ومن الله التوفيق

---------------------------------------------------------
پ.ن.ن:نكات قابل توجهي در اين قطعنامه ديدم كه واقعا !!!! جاي....دارد!

1. باز هم چون گذشته قسمت ونصيب جوانان فقط وفقط نصايح گهربار وتكراري،چه بسا آزار دهنده شده است .

2. قطعنامه گنگ ومبهم ونامشخص است برخلاف نظر وكيل صاحب احمدي كه مسئله بي توجهي به جوانان واوقات فراغت آنان را امري كامل ساده وپيش پا افتاده ميخواند.

3.وعده هايي هر چند ناچيز ويا به عبارت بهتر در حدتوان آن مقام !!!!!!!!!؟؟؟از طرف سخنگوي حكومت محلي داده شد كه اميدواريم جامه عمل بپوشد.


۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

سگ جنگي يا سگ بازي ؟! حالا هر چي كه شما فكر ميكنيد درست ؟ آخرش چي؟!!

جمعيت زيادي بودند،يك محشرواقعي از پير وجوان،خردوكلان،كودكاني كه با لذت تمام جنگي تمام عيار را به تماشا نشسته بودند،جنگي نازيباوبه ظاهر شيرين! چهره كودكان مسخ شده در هيجاني آلوده...ديدني بود!!!واقعا تماشايي بود!!!

كمي اونطرفتر دستارخان دف وسجاده گسترده ، راز ونياز گرمي خاصي داشت،خاصان درگه معبود! غرق در استغاثه واستعاذه سر به آستانش ميساييدند.
---------------------------------
پ.ن.ن:راستي هيجان واقعي را كجا ميتوان پيدا كرد.
من كه توچشماي معصوم طفل بي خبر از...ديدم ،شما چي؟ چه كار بايد كرد؟!!

عرقهاي سادگي!!!

سایه ای نامیمون
مرموز وزشت
خانه ام را می پوید
دلهره بودن
نشتر جانم شده
استخوانم می لرزاند
وترس از افتادن
خیالم را با او عجین می سازد
***
گادی فرسوده
پیرمرد ریسمان بدوش
لنگ لنگان
سرک مفلوک را می نوردد ؟!!
وهراز گاهی !
سنگهایی تیز ولجوج
افراشته وعمیق
راه را بر او می بندند
تقلایی دوچندان
وعاقبت ! سرآستینی !
چرکین از عرقهای سادگی
فرجامی از تحقیر وتحمیق
برخاسته ازناوک بدسگالان
***
ژنده پوشی برهنه پا
یادواره طاعونی سرد وبیگانه
ژولیده وعبوس
بازخمه ای در دل،غرید:
تاوان نداری ؟! دالر بخر!!!
باید تاوان داد!!!
***
کودکی زیبا ومعصوم
چشم برخانه ای سپید
دیش کلانش را می ستود
هدیه الهه صلح را:
دیل کویا کویا...دیل کویا کویا....
دیوانه ژنده پوش
خندید ورقصید:
باید تاوان داد !!! تا دالر خرید !!!
(سیمای هزاره)